گويم از كُنه گروهي در به در
از سكال پَست آنها مختصر:
****
عدّه اي گرگي دو پا، افعي نشان
زهر شان از شوكران هم پُر خطر
در ميان آن گروه بي حيا
لا اَري مِن حِكمَه الاُولي اَثَر
ظاهر هريك جوراست و اسد
اوستونه جوم سون ولي آلتين بَه لَر
اين شنيدني از نياكان حكيم
مِن حَديثِ الا ثَمَنَ‘ اَجْمَلْ دُرَرْ:
آنچه از دل شد برون اي مرد حّق
مي نشيند بر دل جوياي بَر
فرقة مذكور باشد خيره سر
يَجلِسونَ آيِشً، كامُ الظَّفَرْ
هر كه با آنها نباشد متّحد
كانَ مَظلُوم مِنَ الغَيْبَة، شَرَرْ
مي كند بد گويي اش رسوا شود
كُلُّهُم سُفلي، فَقَدْ مِنْ حِزْبِ شَرّ
تك تكي يول دوست اُولوب، شهوت پرست
هيكلي چون گاو نر، با مغز خر
|